و تو آن زمان که رنج ديگران بر اندوهت می افزايد اما هيچ کس از رنج تو آگاه نيست،
آن زمان که در اوج اندوه پناهی جز سايه گاه ديوار سرد و خاموش نمی يابی،آن زمان که بار غصه بر شانه هايت سنگينی می کند
و انتظار کمک ، هيچ گاه به پايان نمی رسد،آن زمان که آرزوها را در گور سرد خاطرت دفن می کنی
و بر چهره ات سيلی می زنی تا زير ضربه های غم،خم به ابرو نياوری،آن زمان که صدای گنگ و مبهم خنده در گلويت می شکند
و بر سر بغض های کهنه ات هجوم می آورد اما دستی نيست تا گره از بغض هايت بگشايد،
آن زمان که در کوچه پس کوچه های تاريک زندگی ات تک ستاره ای فانوس راهت نيست،
آن زمان که هيچ کس صدای فرياد های بی صدايت را نمی شنود،
آن زمان که هيچ کس تو را حس نمی کند و آن زمان که هم زبان تو همدل ديگری است،
تنهايی را با تمام وجود حس می کنی.
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 22
بازدید هفته : 209
بازدید ماه : 813
بازدید کل : 92352
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1